گذر عمر از موضوعاتی است که همواره توجه اندیشمندان، صاحب نظران و بهخصوص شاعران را به خود جلب کرده است. شاعران بسیاری هستند که تلاش کرده در شعرهای خود از این راز هستی پرده بردارند.
در ادامه بخشی از اشعار مربوط به کوتاهی عمر (گذر عمر در شعر فارسی) آورده شده است.
این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری
پیش آر پیاله را که شب میگذرد
***************
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذره خاک کیقبادی و جمی است
احوال جهان و اصل این عمر که هست
خوابی و خیالی و فریبی و دمیست
***************
یک عمر به کودکی به استاد شدیم
یک عمر ز استادی خود شاد شدیم
افسوس ندانیم که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر باد شدیم
***************
خیام! اگر ز باده مستی خوش باش!
با لاله رخی اگر نشستی خوش باش!
چون عاقبت ِ کار ِ جهان، نیستی است
انگار که نیستی، چو هستی خوش باش!
- ۹۹/۰۴/۱۶